این نویسنده روسی تبحر خاصی در نوشتن رمان و داستان‌ های کوتاه داشت. همه  از او به عنوان فردی اخلاق ‌گرا و اصلاح‌ گر اجتماعی یاد می کنند و این عنوان ها در بیشتر رمان‌هایش هم به وضوح دیده می‌شود. رمان ‌های «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» باعث شد جایگاه او در بالاترین رده ادبیات داستانی جهان تثبیت شود. تولستوی به‌حدی در کشورش مشهور و محبوب است که سکه طلای یادبودی به‌احترام وی ضرب شده است. او به رغم شهرت و محبوبیتی که با انتشار آثارش کسب کرد، فردی به شدت ساده زیست بود و به دنبال تجمل طلبی نرفت.

«آنا کارنینا»  داستانی عاشقانه و اجتماعی است که دارای شخصیت اول واحدی نیست. با دیدن نام آناکارنینا این تصور ایجاد می‌ شود که این داستان فقط درباره اوست، اما در واقع این طور نیست؛ در‌حالی که شاید بیش از نیمی از داستان درباره او باشد، بقیه داستان درباره فردی به نام لوین است که البته این دو شخصیت در داستان رابطه دورادوری با هم دارند. در طول داستان، این دو شخصیت فقط یک بار و در اواخر داستان با هم روبه‌رو می‌شوند. در حقیقت این رمان فقط به زندگی آناکارنینا اشاره ندارد و به زندگی و افکار شخصیت‌های دیگر داستان نیز پرداخته است و تازه در خلال دیالوگ ‌هایی که بین کاراکترهای داستان رد و بدل می ‌شود، تولستوی تلاش می ‌کند اندیشه ‌ها و افکار خودش را درباره اصلاحات اجتماعی بیان کند تا خواننده ‌اش را به تفکر در آن ها وادارد.

«جنگ و صلح» برخلاف «آنا کارنینا» زبان خشک و جدی ‌تری دارد. این کتاب رمانی عاشقانه با پس زمینه فرعی داستان حمله فرانسه به فرماندهی ناپلئون بناپارت به روسیه است. نویسنده در حقیقت تاثیری را که حمله فرانسه روی جامعه تزاری روسیه می‌ گذارد، بررسی و تحلیل می‌ کند. خود تولستوی معتقد بود «جنگ و صلح» به همان اندازه که رمان است، می ‌تواند شعر یا حتی یک کتاب تاریخی قلمداد شود. این کتاب در سال 2009 در صدر فهرست بهترین کتاب‌ های مجله نیوزویک هم قرار گرفت.