نیچه . فریدریش
| نیچه . فریدریش |
|
فریدریش نیچه Friedrich Nietzsche(1844-1900) نیچه فردی تندرو ولی اندیشمندی اصیل بود. کلامش حالتی پیامبرگونه و شاعرانه دارد و آنگونه که فلسفه را درک میکرد به انتقاد شدید از آن میپرداخت. بخش بزرگی از فلسفه خود او، حمله مداوم به این باور است که یک ساختار جهان واقعی مستقل و مجزا از ادراک بشری وجود دارد. سبک نگارش چشمگیر و قوت کلامش موجب شده است که افکارش به طرزی عوامپسندانه جذاب و گاهی اوقات سطحی و کمعمق جلوه کند، به گونهای که کیفیت عقلانی افکارش را گاهی نادیده گرفتهاند. نیچه از یک پدر و مادر پروتستان مذهب در روکن، واقع در نزدیکی لایپزیگ، در 15 اکتبر 1844 چشم به جهان گشود. تحصیلات اولیه خود را در مدرسه پفورتا گذرانید؛ این مدرسه مشهور، در دوره جنبش اصلاحات مذهبی [رِفرماسیون] در یک صومعه متعلق به فرقه «سیسترسین» (1) تأسیس شد و به خاطر کیفیت بالای آموزشیاش شهرت داشت. نیچه دانشآموزی نمونه بود و در سال 1869 به دانشگاه بُن و سپس به دانشگاه لایپزیگ رفت. در سال 1869، در سن 25 سالگی، به مقام استادی در دانشگاه بازل [سوئیس] نایل آمد و در سال 1872 تابعیت سوئیسی اختیار کرد. در طول سالهای تحصیل در دانشگاه لایپزیگ، کتاب «جهان همچون اراده و تصور» اثر شوپنهاور را خواند و عمیقاً تحت تأثیر آن قرار گرفت و یکی از دوستان نزدیک ریشارد واگنر آهنگساز و همسرش کاسمیا، شد. وی چندین سال، واگنر را به عنوان نابغه خلاقی به شمار میآورد که با اجرای موسیقی خود، فرهنگ آلمان را به عظمتی همطراز با جلال تمدنی یونانی که زاییده تراژدیهای دراماتیک در یونان باستان بود، میرساند. اما به تدریج از واگنر سرخورده شد و نفرت نهایی او از روحیه ملیگرایی و و خودبینی مستکبرانه وی، زمینهساز نگارش نیچه در برابر واگنر گردید که در سال 1888 به چاپ رسید. نیچه همواره رنجور بود و در سال 1878 به دلیل شدت بیماری، استادی دانشگاه بازل را رها کرد. در طول ده سال بعد، به رغم رنجوری مداوم و زندگی بسیار ناشادش، آثار متعددی را به رشته تحریر درآورد. در سال 1889 دیوانه شد و از آن پس خواهرش الیزابت از او مراقبت میکرد. خواهرش عهدهدار تمامی دستنویسهای او شد و آشکار به دلخواه خویش آنها را سانسور، اصلاح و منتشر میکرد و غالباً تأکیدات و معانی آنها را تحریف مینمود. اما هنگامی که نیچه در سال 1900 درگذشت، در اوج شهرت خویش بود. تصور عوامانهای که مردم از نیچه دارند، سیمای کسی را نشان میدهد که هوادار پیگیری افراطآمیز و شدید قدرت است، در حالی که در زندگی خصوصیاش فردی متین، باادب و باملاحظه بود. همچنین در تصور عوامانه از وی، نیچه را بدعتگذار فلسفه نازیسم و هیتلریسم قلمداد میکنند، و شکی نیست که بسیاری از اندیشههایش کاملاً مستعد بهرهگیری از سوی دو جنبش مزبور بودند.خواهرش، در سالهای پیری، هیتلر را به عنوان مظهر «اَبَر انسان» (2) دانست که نیچه وی را ستایش کرده بود. مخالفت نیچه با این عقیده که یک واقعیت عینی و زیربنایی وجود دارد، موجب مشکلات فلسفی میشود. وی به جای اعتقاد به یک واقعیت عمیق، تأکید بر تکیه کردن بر حس و عقل سلیم [شعور] به عنوان سودمندترین وسیله فهم و درک جهان دارد. نیچه میگوید که اعتقاد او به شعور به این خاطر نیست که دیدگاه مبتنی بر شعور، موجب نوع صحیح بینش نسبت به جهان محسوسات و فیزیکی است، چرا که چیزی به نام «عقیده صحیح» وجود ندارد. بلکه شعور، چشماندازی را عرضه میکند که ما از طریق آن، زندگی میکنیم و صرفاً یک روبنا نیست که یک زیربنای حقیقی، واقعیت را در خود نهفته باشد. نیچه میگوید: «جهان فقط همین جهان ظاهر است و دنیای حقیقی، دروغی بیش نیست.» وی تأکید میکند که اگر ما بتوانیم تعبیر و تفسیرهایمان از جهان را کنار بگذاریم، مشاهده خواهیم کرد که هیچ دنیای واقعی در برابر ما قرار ندارد. بنابراین باید شعور را ارزش و بها داد، نه به خاطر اینکه حقیقت دارد بلکه به این علت که راهی است که از آن طریق، ما در واقع با دنیا سر و کار پیدا میکنیم. نخستین اثر نیچه، زایش تراژدی، تحلیلی بسیار اصیل از تراژدیهای نکبتبار یونان و حاوی بحث معروف نیچه پیرامون آپولون و دیونیزوس است. نیچه مقایسهای را بین روحیه زیادهطلبی، حرکات جنونآمیز و ددمنشی بیپروای دیونیزوس و خویشتنداری، نظم و هماهنگی آپولون به عمل آورده و یادآور میشود که در نمایش نکبتبار یونان، بینظمی دیونیزوسِ قدرتمند، با صفات آپولون به طرز شگفتانگیزی درهم میآمیزد، سر و سامان مییابد و پابرجا میشود. بین سالهای 1873 و 1876، نیچه چهار مقاله تحت عنوان تأملات نابهنگام (5)، و بین سالهای 1878 و 1886 پنج کتاب را که عموماً به سبک جملات کوتاه است، به چاپ رسانید. آخرین کتاب از پنج کتاب مزبور، چنین گفت زرتشت نام دارد که اینک به عنوان شاهکار او به شمار میآید؛ هرچند که به لحاظ توجیه مستمر فلسفی، ضعیف است. آن سوی خیر و شر، در سال 1886 منتشر شد. در این اثر، از سبک موجزنویسی پیروی شده، صرفنظر از شعری که در انتهای آن آمده است و تمامی علایق فلسفی نیچه را در بر میگیرد. سپس در سال 1878، به سوی تبارشناسی اخلاق و در سال 1888 پنج کتاب موجز دیگر او به چاپ رسید. نیچه همچنین یک نقد ادبی بدبینانه به نام اینک انسان (6)، درباره آثار خویش نوشت، و این اثر در سال 1908 توسط خواهرش ارائه شد. آخرین اثری که نیچه آن را به پایان رسانید، "نیچه در برابر واگنر" بود، اثری موجز که در آن، بالاخره نیچه ارتباطش را با ریشارد واگنر کاملاً قطع کرد. سایر نوشتارهای او توسط خواهرش جمعآوری و ویرایش شدند، اما درباره میزان تغییراتی که خواهرش در آنها داده است، به سختی میتوان داوری کرد. نظریه نیچه درباره "ابر انسان" بر بسیاری از آثار او سایه میافکند. برداشت او از شخصیت "ابر انسان"، که ممکن است زن یا مرد باشد، اصولاً شامل کسی نیست که به لحاظ تربیتو بزرگواری بر دیگران برتر است، بلکه کسی است که رویاروی تمامی خطرها و بدبختیهای احتمالی زندگی قرار میگیرد و باز هم زندگی شادمانهای را پی میگیرد. نیچه هوادار انضباط فردی شدید و پذیرش داوطلبانه رنج برای به کارگیری اراده معطوف به قدرت است که قادر به چیره شدن بر ابتذال سلطهپذیری است که ویژگی حیات اکثر انسانها را تشکیل میدهد. در دنیای نیچه «خدا مرده است» و برای آنچه که بشر میتواند به تنهایی به دست آورد، هیچ مرزی وجود ندارد. اندرز نیچه این است که انسان باید والاترین آرمانهایش را دنبال کرده و هرلحظه به آنها عمل کند، چرا که آنچه شخص اینک انجام میدهد بازگشتی مکرر در سراسر ابدیت خواهد داشت. نثر تابناک و توانمند سبک و سیاق نیچه، شاید علت اصلی شهرت و آوازهاش باشد. جملات کوتاه او از قوت شاعرانهای برخوردار است و خواننده را به تفکر درباره آنها وامیدارد و نیرویی حیاتی دارد که حضور طبیعی آن را در صفحات آثارش میتوان تقریباً مشاهده کرد. نیچه را فیلسوف فیلسوفان و نیز فیلسوف غیرفیلسوف نامیدهاند. نفوذ او در ادبیات اروپایی، اعم از نظم و نثر، ژرف بوده و فیلسوفان متعددی درباره او آثاری را تألیف کردهاند. یادداشتها 1-Cistercian 2-Superman ubermensch 3-trans-valuation 4-Eternal recurrence 5-untimely meditations |

فرهنگی - ادبی - هنری -