داستان کوتاه اثری است کوتاه که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظم ُشخصیتی اصلی را در یک

واقعه اصلی نشان می دهد و این اثر بر روی هم تأثیری واحد را القاء می کند .                                

داستان کوتاه خوب را با این ویژگیها می توان شناخت :

۱-اختصار

۲-ابتکار

۳-روشنی

۴-تازگی شیوه پرداخت

البته «علاقه انسانی»در درجه اول اهمیت قرار داردو چون نخستین خصیصه داستان کوتاه سروکار داشتن

باعلاقه انسانی و مردمی است که زندگی می کنندومعایب و محاسن مردمان زنده را دارند آن را در ردیف

نکات چهار گانه نمی آوردیم .

روشنی:نویسنده باید منظور وغرض خود را به وضوح با خواننده در میان نهد و این امر را از آغاز تا به انجام

دنبال کند . وظیفه نویسنده این است که رغبت خواننده را برانگیزد و چون برانگیخت ُ آن را همچنان بدارد

باید ساده بنویسد و نوشته اش خالی از ابهام باشد .

صحنه داستان باید نو وگفتگو زنده و محیط داستان در متن تاریخ وقایع باشد .

نویسنده بهتر است حدود کار خود را تابع وسعت تجربه خویش سازد .

 نکات مقدماتی :

 طرح :نقشه کار یا چارچوب داستان را طرح داستان می نامند .

طرح داستان باید رشته ای از وقایع وابسته بهم باشد و به نتیجه معینی بپیوندد .هر یک از این وقایع را

بحران داستان می گویند .بحران هانقاط تغییر وضع یا تغییر منظرند و هریک به دیگری گره خورده و همه

با هم داستان را به سوی بحران عمده که اوج داستان باشد ُ هدایت می کنند .     

هنگامی که در جستجوی طرح هستید به انتظار الهام منشینید چون الهام اغلب نابهنگام درمی رسد

دنبال طرح را بگیرید.اول باید از خوب بودن طرح اطمینان حاصل کرد آن گاه به بسط وگسترش آن پرداخت.

و اما لفظ ..... ابزار کار نویسنده است و نویسنده ناگزیر باید با ابزار کار خود آشنا باشد و بداند جای  چه

لفظی کجاست و کاربرد آن چیست ؟   باید دانست که حتی دو لفظ را هم نمی توان یافت  که معنی و

مفهوم واحدی را با بار و نیروی عاطفی و احساس یکسانی القاء کنند .

آشنایی با دستور زبان و توجه به نکات و رعایت قواعد دستوری برای نویسنده امری است حیاتی.

تا حد امکان باید کلمات کوتاه را  انتخاب کرد . جملات  را تا آنجا که  ممکن است باید ساده نوشت  و از

زیاده گویی پرهیز کرد .

در انتخاب الفاظ و نگارش جملات باید از کهنگی و  پوسیدگی پرهیز کرد . تقلید از دیگران یا بهتر بگوییم

بهره برداری از حاصل فکر  و نیروی ابداع  دیگران هنر نیست . داستان نویسی به حسن تعبیر  و نوآوری

نیاز دارد .

از توضیح واضحات باید پرهیز کرد . وقتی زمان داستان محدود است بازی با کلمات کار درستی نیست.

الفاظ و جملاتی که در پیشبرد داستان نقشی ندارند جایی هم نباید در داستان داشته باشند .

سخنان عامیانه و محاوره ای و جز آنها در جای خود یعنی مواقعی که جزو گفتگو هستند عناصر لازم کارند

اما اینگونه سخنان را نباید در «نقل » وارد کرد .                         

گفت وگو : یا دیالوگ از عناصر مهم داستان کوتاه است . گفت و گوی اشخاص داستان باید تازه و با روح

باشد . گفت وگو را چنانچه هست نمی شود روی کاغذ آورد. هر جزئی از گفت وگو باید برای توجیه محل

خود در داستان دلیلی بیش از(این همان چیزی است که مردم می گویند ) داشته باشد .

گفت وگو باید نو و مناسب روز و با عبارات ساده و کوتاه بکار رود .

موضوع و مضمون : فهم داستان از ادراک کلی ترین جنبه های آن که (موضوع ومضمون ) داستان باشند

آغاز می شود .

موضوع ؛کانون و مرکز توجه داستان و تم یا مضمون ؛ نظریه ایست که درباره این قسمت از قلمرو و تجربه

انسانی اظهار می شود .

تم داستان، نتیجه  عمل  کلیه عناصر  داستان  است . نویسنده  ممکن است  تم یا مضمون داستان را

مستقیماً خواه از طریق نتیجه گیری یا جز آن و از زبان خود یا از زبان یکی از اشخاص داستان یا گفت و

گویی که بین اشخاص داستان واقع می شود، بیان کند . اما تم داستان ؛  اغلب  اوقات  به صورت  غیر

مستقیم و در مقام نتیجه تقابل اشخاص و افکار ایشان ارائه می شود .

داستان معمولاً جز یک اندیشه غالب( تم داستان ) ندارد .